Created by Logonomy.ir آکادمی معماری و هنر امرآل

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

زیبایی در فلسفه هنر و معماری

زیبایی در فلسفه هنر و معماری مارا به شناختی از ادراک زیبایی یا همان زیبایی شناسی می رساند که انتقال معنا را به عنوان پشت پرده یا حقیقت با خود حمل می کند. این که ” زیبایی چیست؟ ” که توانسته از درون انسان غارنشین بیرون بیاید و با همه نامهربانی ها و زشتی ها در سراسر تاریخ زندگی بشریت دست و پنجه نرم کند و خود را چون ” امانتی” از جنس ادراک به ما برساند و ما نیز بدانیم که این امانت دیر یا زود از ما گذر می کند و به آیندگان می رسد مبنای ساخت این ویدیو می باشد. 

دغدغه ای از جنس ادراک زیبایی در فلسفه هنر و معماری

شاید نقطه اتصال هنر فلسفه و معماری در جمله ای از آدورنو ( فیلسوف ، اندیشمند و موسیقی دان آلمانی ) خلاصه شود و تعریف او از زیبایی این پیوند و در هم آمیختگی ساحت تفکر و هنر را بیش از هر کس دیگری بازگو کند چرا که او معتقد است: 

” زیبایی شناسی عبارتست از قابلیت درک چیزی از اشیاء بیش از آنچه هستند یعنی نگاهی به پشت پرده چیزی که خود را به صورت تصویر ارائه کرده است.”

گویی آدورنو زیبایی را ادراکی می داند که از شیرینی درک انتقال معنا ( آنچه در پشت پرده است ) تا هماهنگی ، تناسبات ، دیگر قوانین فرم که خود را در صورتی ظاهری (واقعیت قابل رویت) ارائه کرده است در یک بافتی منسجم می بیند و این نکته را آشکارا بیان میکند که زیبایی سینه به سینه ، اثر به اثر ، نت به نت و خشت به خشت آبستنی از رخدادهای اندیشه و احساس است. 

این که چرا “چشم به این جهان گشودیم” همان اندازه مساله است که “زیبایی چیست” حاوی پیچیدگی های عجیب و غریبی است. در ویدیوی زیر و در مقاله ای که در حال خواندن آن هستید یعنی ” زیبایی در فلسفه هنر و معماری ” این دغدغه را موضوع بحث قرار داده ایم و جدایی میان پی جویی زیبایی به نام کاووش در ” حقیقت ” و پی ریزی زیبایی به عنوان ” حضور در واقعیت ” را از منظر تاریخ اندیشه علی الخصوص سقراط افلاطون 

و پیوند دهنده این دو در ارسطو تا گفتمانی از کانت ، نیچه ، هایدگر و دریدا موضوع بحث قرار داده ایم و ارتباط این پی جوی حقیقت بودن با ” انسان سازنده هنر ” در مقام پی ریزی زیبایی به نظاره می نشینیم.

قرار است اثبات کنیم که گویا زیبایی میان دو کلمه ” حقیقت ” و ” حضور در واقعیت ” گیر کرده است. 

اگر سقراط را بنیان گذار این جدایی بدانیم 

کانت بی محابا تمام تلاش خود را بر این جدایی می گذارد و گویی رساله ای بر بنا کردن این جدایی را بر روی دوش خود می دیده است 

هگل فرایندی از دیالکتیک را به میان می آورد تا در هم آمیختگی حقیقت و واقعیت را در تاریخ به نمایش بگذارد و جهان را به حقیقتی همه کاره برساند 

نیچه نیهیلسم را بهانه می کند تا هنر را به حقیقت گره بزند اما با بی رحمی پی ریز آن یا هنرمند را از صحنه حذف می کند تا خودش به تنهایی لذت “پشت پرده” را ببرد !

هایدگر متاخر را بی نهایت دوست دارم چرا که با جسارتی از جنس ” شجاعت محض” چشم را از دیدن سقراط بر میدارد و زبان شاعرانه پارمندیس را جایگزین آن می کند و دریدا شاعرانه ما را به دریایی از معانی می رساند و …

فارغ از این ماجرا حقیقت را پی جویی درباره ذات کلمه زیبایی می نامیم که به تبیین عقلانی و یا تحلیل عقل میرسیم و تلاش برای پی ریزی زیبایی  را از بناکردن تخیل در واقعیت می بینیم آن چنان که گویی پشت پرده (حقیقت) مورد نظر آدورنو با اتصال به صورت یا فرم ما را به درک زیبایی در هنر فلسفه و معماری می رساند و اینگونه زیبایی شناسی معنا می شود. 

ماجرای زیبایی شناسی در جایی به اوج می رسد که سقراط ادراک زیبایی را از روی میز کافه ای در آتن به بالای انگشت خود می برد و ” انگشت سقراط ” جداکننده ” زیبایی حقیقی ” و ” زیبایی واقعیت ” نام می گیرد، پر هزینه ترین انگشت تاریخ؟!

” حماسه زیبایی ” 

زیبایی فرمانروایی مقتدر در عالمی از ” ایده ها یا مثل ” بدون کوچکترین اعتراضی به بالای انگشتان سقراط می رود اما میداند انسانی از جنس واقعیت او را به تصویر می آورد و در این مسیر ” انگشت سقراط ” و ” دستان هنر ” زیبایی در حال رقصیدن است. شاید زیبایی زجه زنان در تاریخ اندیشه تقلا کرده باشد تا در زمانه ای که حتی نوشتن درد داشت و ” گفتار غالب بود”  از درون بن مایه های نوشته فیلسوفی کینه ای ( افلاطون سقراط ) جان سالم به در برد تا در درس گفتارهای ارسطو بتواند خود را به نمایش درآورد نمایشی از جنس ” بودن در کنار انسان ” !

زیبایی می خواهد در میان ما باشد در صورت ما و در تصویر. او را در غربت کاری نیست و به همین دلیل است که دریدا گفتار را میزند تا نوشتار را بسازد و فیلسوفان نیز با نوشتن فرم را تابع محتوا می سازند و این قدرت زیبایی را عیان می کند. این نمایانی در حقیقت در هنر و معماری به اوج می رسد و 

به قول شکسپیر: ” لغت ها هم عطر دارند

و تخیل چه قوه ی عجیبی …

مدرس: احسان اسکندری (امرآل)