معماری و هنر در آکادمی امرآل (em7)

معماری و هنر در آکادمی امرآل به دنبال آشکار ساختن و به ظهور رساندن حقیقت معماری و هنر است. حقیقتی که خود را در قالب فرم تابع محتوا پنهان کرده است. در آکادمی امرآل تلاش ما بر این است جهانی را بسازیم برای کسانی که به دنبال یافتن فرمی هستند که بر جامعه و فرهنگ و در یک کلام بر ” موجود سخن گو ” تاثیر گذار باشد. قطعاً همگان می دانند که ساحت شعر ، در انسان تأملی از جنس ادراک ذهنی و حسی می سازد و هر انسانی را به تأمل درونی سوق می دهد، این که شعر و شاعری بهترین راه ادراک ذهنی و تاثیر گذاری کلمات بر انسان هاست ( که در فلسفه پست مدرن به شدت مورد توجه قرار گرفته است ) کاملاً واضح است اما مشکل در جایی است که فرم تابع محتوا در شعر بیشتر به سمت محتوا گرایش دارد و فرم در قالبی استفاده می شود برای به یاد سپاری و یاد آوری و جور دیگر دیدن را با زبان شعر در آدمی ترغیب می کند و گویی ” فرمش کم است و محتوایش بیشتر ” . چند قدمی که از شعر بگذریم وارد دنیای هنر نقاشی و مجسمه سازی می شویم که گویی آدمی به بصیرتی از جنس بینایی بدون کلام نیاز دارد تا خود سخن گفتن را آغاز کند و این نیاز از جنس قلم زدن است از شکل ” بی حرفی و بیشتر فرمیک ” .
در دنیای هنر انسان با برخورد به اثر هنری ( علی الخصوص نقاشی ) از فضای فکری درونی خود خارج می شود و وارد فضای فکری – حسی و محتوایی اثر هنری می شود یعنی از جهانی که در آن بودیم وارد جهان ساخته هنرمند می شویم و این بدین معنا است که هنرمند نقاش یک جهان ساز است جهانی که اگر برخورد با ناظر را در خود ببیند قطعاً جابه جایی جهان ها اتفاق می افتد. جابه جایی از جنس درک و فهم …
ارزش اثر هنری به این است جابه جایی در ساحت تأمل و درنگ کردن ! این رازِ ارزشِ یک اثر هنری است که آن را میلیون دلاری می کند. این تمرکز ایجاد شده و این ایستادن روبروی اثر هنری این سکوت حسی و ادراکی سیر و سفری درونی را ساخته است که برای مخاطبش پیامی از جنس درگیر شدن احساس اندیشه و تجسم را دارذ. پس فارغ از اینکه اثر هنری چیست و از چه اندیشه ای خلق می شود ما باید بدانیم اثر هنری پیامی دارد و قدرت جابه جایی جهان درونی را در مخاطبش منجر می شود.
پس :

تابلو مرگ سقراط و اندیشه افلاطون نه تنها فلسفه و نحوه اندیشدن را بلکه هنر و معماری را هم تا امروز تحت تاثیر خود قرار داد.