معماری و هنر در آکادمی امرآل به دنبال آشکار ساختن و به ظهور رساندن حقیقت معماری و هنر است. حقیقتی که خود را در قالب فرم تابع محتوا پنهان کرده است. در آکادمی امرآل تلاش ما بر این است جهانی را بسازیم برای کسانی که به دنبال یافتن فرمی هستند که بر جامعه و فرهنگ و در یک کلام بر ” موجود سخن گو ” تاثیر گذار باشد. قطعاً همگان می دانند که ساحت شعر ، در انسان تأملی از جنس ادراک ذهنی و حسی می سازد و هر انسانی را به تأمل درونی سوق می دهد، این که شعر و شاعری بهترین راه ادراک ذهنی و تاثیر گذاری کلمات بر انسان هاست ( که در فلسفه پست مدرن به شدت مورد توجه قرار گرفته است ) کاملاً واضح است اما مشکل در جایی است که فرم تابع محتوا در شعر بیشتر به سمت محتوا گرایش دارد و فرم در قالبی استفاده می شود برای به یاد سپاری و یاد آوری و جور دیگر دیدن را با زبان شعر در آدمی ترغیب می کند و گویی ” فرمش کم است و محتوایش بیشتر ” . چند قدمی که از شعر بگذریم وارد دنیای هنر نقاشی و مجسمه سازی می شویم که گویی آدمی به بصیرتی از جنس بینایی بدون کلام نیاز دارد تا خود سخن گفتن را آغاز کند و این نیاز از جنس قلم زدن است از شکل ” بی حرفی و بیشتر فرمیک ” .
در دنیای هنر انسان با برخورد به اثر هنری ( علی الخصوص نقاشی ) از فضای فکری درونی خود خارج می شود و وارد فضای فکری – حسی و محتوایی اثر هنری می شود یعنی از جهانی که در آن بودیم وارد جهان ساخته هنرمند می شویم و این بدین معنا است که هنرمند نقاش یک جهان ساز است جهانی که اگر برخورد با ناظر را در خود ببیند قطعاً جابه جایی جهان ها اتفاق می افتد. جابه جایی از جنس درک و فهم …
ارزش اثر هنری به این است جابه جایی در ساحت تأمل و درنگ کردن ! این رازِ ارزشِ یک اثر هنری است که آن را میلیون دلاری می کند. این تمرکز ایجاد شده و این ایستادن روبروی اثر هنری این سکوت حسی و ادراکی سیر و سفری درونی را ساخته است که برای مخاطبش پیامی از جنس درگیر شدن احساس اندیشه و تجسم را دارذ. پس فارغ از اینکه اثر هنری چیست و از چه اندیشه ای خلق می شود ما باید بدانیم اثر هنری پیامی دارد و قدرت جابه جایی جهان درونی را در مخاطبش منجر می شود.
پس :
تابلو مرگ سقراط و اندیشه افلاطون نه تنها فلسفه و نحوه اندیشدن را بلکه هنر و معماری را هم تا امروز تحت تاثیر خود قرار داد.
” اندیشه می تواند هنر را خلق کند و هنر می تواند اندیشه را به حرکت در آورد ” آکادمی معماری و هنر امرآل
این که اندیشه می تواند هنر را خلق کند را فرم تابع محتوا می گویند فارغ از اینکه فرمالیست گرایی هنر هم پیامی از جنس نوع اندیشیدن را با خود حمل می کند ( که بعدا به آن میپردازیم )
حال سوال اصلی در معماری و هنر این است؟ معماری دقیقاً کجای هنر ایستاده است ؟
اگر از دل منابع یا تاریخ هنر بجویید شاید به این مسأله برسید که معماری نقطه پایان هنر و اندیشه است یعنی فرم تابع محتوا کاملا خود را درگیر شده در فرم می بیند و شاید سخت ترین اتفاق بشریت رخ داده باشد ، ” تبدیل اندیشه یا محتوای فلسفی انسان در فرم معماری ” فقط اگر این را بدانید که این عین حقیقت معماری است و معماران در تاریخ معماری به دنبال تبدیل اندیشه به فرم بوده اند تا بتوانند بر ذهن یا احساس و یا ذهن – احساس توأمان تاثیر گذار باشند، اهمیت اکادمی همعماری و هنر امرآل را درک خواهید کرد. این حقیقتی است که مخفی ماندنش برایم عذابی بود از جنس عدم ادراک و عدم فهم پذیری ، گرچه به تمام هنرمندان و معماران احترام میگذاریم که مخفی کردن این حقیقت اجازه ای برای ” سخن گفتن فرم هایشان ” بود تا خود فرم هایشان حقیقت پنهان را فریاد بزند اما این پنهان ماندن برایم سخت بود و همیشه از خود میپرسیدم چرا واقعا لوکوربوزیه بزرگترین معمار زمانه خودش بوده است ؟ واقعا زاها حدید که بود؟
یا چرا فرانک لوید رایت معماری بزرگ بوده است ؟ پس دیگر معمارانه زمانه کجا هستند ؟ همین حقیقت پنهان شده کار را برای تحلیل و به هم چسباندن فرم ها به محتوا ها را سخت تر کرده است و استادانی که به من بیاموزند فرم را تابع محتوا کنم نمیدیدم …
درست است که شعر محتوا را در دل خود حل کرده است اما تأمل تخصصی در هر شعری نیازمند استاد شاعری است که منظور و مقصود شاعر را حتی به صورت صوری برایمان بیان کند تا ادراک عمیق تر شاعر و شعر در ما حادث شود و این ارتقا در ادراک شعر را مدیون اساتید شعر هستیم که نظر به شاعران داشته اند. اما در معماری خالی از راهنما بودیم و راهنما خود در مسیر تبدیل محتوا به فرم در سکوتی از جنس اندیشه در پی حقیقت بود و این نقص معماری امروز دنیا را در مشت خودش گرفته و فرم های معماری را وارد نیهیلیزم ( پوچی گرایی ) کرده است و معمار خود نمیداند چه محتوایی را درونی کرده است ، او میداند اتاق خواب چه ابعادی می خواهد اما او نمیداند ” چه معنایی به اتاق خواب می توان داد؟ ” او میداند طراحی نما لازم است و قواعد و ضوابط را می داند اما طراحی نمای او معنا و محتوایی ندارد و حتی نمیتواند ” بی معنایی ” را رقم بزند! خود بی معنایی محتوایی است می تواند در فرم حادث شود که بر علیه هر معنادار بودنی بایستد. اما معماران در سکوت معماران بزرگ تاریخ رفته و رفته از ساحت اندیشه دورِ دورِ دور شده اند.
این بهترین توضیحی بود که می توانستم آن را بیان کنم تا بگوییم در آکادمی معماری امرال قرار است هنر و معماری را چگونه بنگریم. قرا است پاسخ دهیم:
فرم چیست ؟ محتوای کجاست؟ چگونه محتوا را به فرم تبدیل کنیم و از اتصال این دو، جهانی در حال حرکت بسازیم چرا که تاثیر گذاری معماری بر آدمی از هر جنس تاثیر گذاری در هنر بیشتر است چرا که ناخودآگاه را درگیر می کند علاوه بر جهان سازی در خودآگاه !
دوستان عزیزم اگر این پیام من را درک کردی بدان اولین قدم این راه بزرگ شدن در معماری از تسلط بی چون و چرا بر کتاب فرم فضا نظم اثر فرانسیس دی کی چینگ میگذرد چرا که سال های سیرو سفر در دنیای معماری را که هر معماری در قدیم باید آن را به جان می خرید را ذخیره کرده ای برای مسلط شدن بر فرم ها ، فضا ها و نظم ها و تأمل بر آن ها به صورت یکجا و در یک کتاب. اینگونه قدم به قدم بزرگ و بزرگتر می شویم و با هم این مسیر زیبا را پیش می رویم.
فروشگاه امرآل آکادمی مبنای آموزش خود را بر پایه مبانی نظری معماری ( فرم معماری و زیبایی شناسی در معماری ) قرار داده است و تمام دوره های آموزشی توسط مهندس احسان اسکندری ضبط و آماده شده است. رد کردن